کد مطلب:235258 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

علت مسافرت هارون به خراسان
خراسان كه در قلمرو حكومت هارون بود بسیار اهمیت داشت. و آن، سرزمین وسیعی بود كه موقعیت جغرافیایی و اهمیت اقتصادی آن پیوسته زبانزد [1] خاص و عام بود و شاعران و نویسندگان هم در ادبیات فارسی از آن به نیكی یاد كرده و در آثار خود به یادگار گذارده اند.

چنانكه رودكی گوید:



مهر دیدم بامدادان چون شتافت

از خراسان سوی خاور می شتافت



ناصر خسرو گوید:



خاك خراسان كه بود جای ادب

معدن دیوان ناكس اكنون شد.



خاقانی گوید:



آن كعبه ی وفا كه خراسانش نام بود

اكنون به پای پیل حوادث خراب شد.



خراسان را در زبان فارسی قدیم، خاور زمین می نامیدند.

این نام در اوایل قرون وسطی به طور كلی بر تمام ایالات اسلامی - كه در سمت خاور كویر لوت تا كوههای هند قرار داشت - اطلاق می شد.

این شاعر شعری نغز در معنی خراسان سروده است: [2] .



خوشا جا، یا بر و بوم خراسان

در او، باش و جهان را می خور آسان



زبان پهلوی هر كاو شناسد

خراسان آن بود كز وی خور آسد





[ صفحه 17]



در كتاب اماكن مقدسه [3] از معجم البلدان چنین نقل شده است: خراسان در قدیم از طرف شمال به حدود ماوراء النهر جیحون از بلاد ترك تا اواسط بلاد افغانستان كه كشش آن بیشتر در طرف شرق بوده تا حدود غربی چین ادامه داشته است. و از جنوب تا كرمان و حدود هند گسترش می یافته است.

بلاذری گفته: خراسان به چهار ربع تقسیم می شده است:

ربع اول، ایرانشهر «نیشابور» و هرات و توس

ربع دوم، مرو، سرخس، فسا و خوارزم

ربع سوم، بدخشان كه طریق «تبت» از آنجا بوده است و مردم از «اندرابه» به كابل و ترمذ می رفتند.

ربع چهارم، ماوراء النهر كه بخارا و فرغانه و سمرقند است.

در مراصد الاطلاع می نویسد: حدود خراسان از عراق شروع می شد و آخرش به نزدیكیهای هندوستان می رسید.

خراسان مهد علم و دانش و سرزمین اندیشمندان به شمار می رفت چنانكه اولین فیلسوف خراسان محمد بن ترخان معروف به ابی نصر فارابی تركی است و شیخ الرئیس كه زادگاهش اطراف خراسان بود، در همدان از دنیا رفته است.

خواجه نصیرالدین طوسی متوفی به سال 673 ه ق - كه در بغداد، كنار مرقد حضرت موی بن جعفر علیه السلام و امام جواد علیه السلام مدفون است و ابوجعفر محمد بن حسن طوسی متوفی به سال 460 ه ق در بغداد، خراسانی هستند.

تمام صاحبان صحاح سته در نزد، اهل سنت از خراسان بوده اند. ابوحامد غزالی و برادرش احمد غزالی و حاكم نیشابوری، صاحب مستدرك بخاری،



[ صفحه 18]



ترمذی و چندین فقیه و عالم دیگر از این سرزمین برخاسته اند.

از ریاضی دانان، عمر خیام، از سیاستمداران ابومسلم خراسانی، از شاعران بنام، فردوسی و رودكی و از تاریخ دانان و ریاضیات، ابوریحان بیرونی را باید نام برد.

در فرهنگ دهخدا نوشته است:

خراسان شامل تمام بلاد ماوراء النهر در شمال خاور به استثنای سیستان و قهستان در جنوب بود.

حدود خارجی خراسان در آسیای وسطی بیابان چنین و پامیر و از سمت هند جبال هندوكش بود ولی بعدا این حدود دقیقتر و كوچكتر شد، تا آنجا كه خراسان كه یكی از ایالات ایران در قرون وسطی بود از شمال خاوری از روی جیحون به آن طرف را هم شامل نمی شد ولی همچنان تمام ارتفاعات ماورای هرات را - كه اكنون قسمت شمال باختری افغانستان است - در بر داشت. مع الوصف بلادی كه در منطقه ی علیای رود جیحون یعنی در ناحیه ی پامیر واقع بود نزد اعراب قرون وسطی، جزء خراسان محسوب می شد.

ایالت خراسان را در دوره ی اعراب یعنی در قرون وسطی به چهار قسمت یعنی چهار ربع تقسیم می كردند و هر ربعی را به نام یكی از چهار شهر بزرگی كه در زمانهای مختلف، كرسی آن ربع (یعنی مركز استان) یا كرسی تمام ایالات «یعنی پایتخت» شناخته می شد، می نامیدند.

آن چهار ربع عبارتند از: نیشابور، مرو، هرات و بلخ؛ پس از فتوحات اول اسلامی، كرسی ایالت خراسان، مرو و بلخ بود ولی بعدا امرای سلسله طاهریان، نیشابور را - كه شهر مهمی از غربی ترین قسمتهای چهارگانه بود - مركز امارت خویش قرار دادند.



[ صفحه 19]



آنچه درباره ی خراسان نوشته شد وضع خراسان در زمان گذشته بود؛ اما پس از جنگ هرات در سال 1249 ه ق خراسان به دو قسمت تجزیه شد و قسمتی كه در مغرب هریرود واقع بود جزء ایران و قسمت دیگر به افغانستان ضمیمه گردید و یكی از چهار ایالت ایران نام گرفت ایالت خراسان (یعنی خراسان واقع در غرب هریرود) به حدود زیر محدود است:

شمال: ماوراء النهر و قسمتهایی كه از آن جدا شده است.

مشرق: عراق عجم و استرآباد. طول آن از شمال به جنوب 800 و از مشرق به مغرب 480 كیلومتر و مساحتش قریب 220/000 كیلومتر مربع است. (قدری بزرگتر از انگلستان) [4] .

خراسان، مهمترین بخش حكومت عباسیان خصوصا زمان هارون الرشید بود وقتی كه هارون شنید كه در خراسان یكی از علویان قیام كرده است برای برقراری حكومت خویش در این منطقه و اصلاح امور آن، فضل بن یحیی برمكی را با تشریفاتی خاص، والی خراسان گردانید.

فضل، مدت دو سال در این سرزمین به عدل و داد حكومت كرد. و بین هارون و شخصی كه خروج كرده بود میانجیگری و به لطایف الحیل میان آنها آشتی برقرار كرد و امان نامه ای به امضای هارون و گواهی بزرگان برای او فرستاد.

پس از دو سال، هارون فضل را به بغداد خواست و به جای او علی بن عیسی ماهان را - كه مردی ستمكار و نابكار بود - فرستاد. علی بن عیسی به اتكای قدرت هارون، آن قدر از اموال مردم تصرف كرد و گرفت كه همه به تنگ آمدند، هیچ یك را بر جان و مال خود اطمینانی نبود؛ از آن همه ثروتی كه روی هم



[ صفحه 20]



انباشت، مقدار ناچیزی - كه باز همان مقدار هم در تاریخ بی سابقه بود - به رسم هدیه برای هارون فرستاد؛ هدیه ی علی بن عیسی به قدری زیاد بود كه هارون برای گوشمالی برمكیان دستور داد تا همه سرلشكران و وزیران در میدان عمومی شهر، جمع شوند و با حضور یحیی بن خالد و فرزندانش، هدیه ی علی بن عیسی را به معرض نمایش قرار دهند كه خلاصه ی آن هدایا به نقل از تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدحسین كاتب، به شرح زیر است:

1- هزار غلام ترك، هر یك جامی مخصوص به دست.

2- هزار كنیز ترك، هر یك جامی طلایی یا نقره ای به دست.

3- صد غلام هندی با تیغهای هندی و صد كنیز هندی با شالهای مخصوص.

4- ده پیل ماده با پوششهای طلایی یا نقره ای با مهد زرین و پنج پیل نر با پوششهای طلایی و نقره ای.

5- در عقب پیلان بیست اسب، با زینهای طلایی و سر نعل طلا و تجهیزات آنها آراسته به جواهر بدخشی و فیروزه های عالی.

6- اسبهای گیلانی و دویست اسب خراسانی و بیست شاهین شكاری.

7- سیصد شتر، با مهد و مخملهای زرین آراسته، و هفتصد شتر دیگر.

8- پانصد هزار و سیصد پارچه بلور.

9- بیست گردنبند جواهر و سیصد هزار مروارید.

10- دویست دست چینی فغفوری و سیصد پرده عالی و دویست خانه ی قالی و غیره.

هارون از یحیی پرسید: در زمان استانداری فضل، این هدایا كجا بود؟ یحیی در جواب گفت: در خانه ی صاحبان آنها. گرچه هارون از این سخن در خشم شد ولی یحیی كاملا او را به وخامت اوضاع وارد نمود.



[ صفحه 21]



گوشزد كرد كه خراسان سرحدی پهناور است. و دشمنانی مانند تركان در آن ناحیه هستند و مردم از دست علی بن عیسی به تنگ آمده اند. اگر خلیفه به داد آنها نرسد، دست به درگاه خداوند دراز كنند و فتنه ای برپا كنند كه خلیفه شخصا برای دفع آنها باید حركت كند و به جای هر درمی پنجاه درم خرج، لازم خواهد داشت تا فتنه فرو نشیند؛ كار ستمگری علی بن عیسی به جایی رسید كه مردم علیه حكومت مركزی شورش كردند.

بیدادگریهای علی بن عیسی كه همه را دچار فقر و فاقه كرده بود موجب شد كه آتش شورش را دامن زنند؟ پس از آنها هم رافع پسر لیث سیار - كه از طرف علی بن عیسی فرماندار ماوراء النهر شده بود شورش كرد و پیوسته لشكر علی بن عیسی را شكست داد تا علی بن عیسی را به كمك خواستن از هارون مجبور كرد.

شورش مردم از طرف حمزة بن عبدالله خارجی در حدود سیستان بود كه با فراهم كردن سیصد هزار سپاهی مجهز دستور داد هر پانصد نفر به نواحی خراسان حمله برند و دست نشاندگان بنی عباسی را در هر جا یافتند، بكشند و اموالشان را هم به غنیمت بگیرند.

دو آشوب دیگر هم در خراسان پدید آمد، هارون مجبور شد كه خود شخصا به هر یك از این نواحی حركت كند.

1- شورش المقنع كه در شب از چاه ماهی بیرون می آورد.

2- شورش بابك خرم دین كه دعوی خدایی می كرد.

هارون، محمدامین را در بغداد گذاشت و مأمون را به خراسان برد. با اینكه حال او مساعد نبود. ناچار شد كه به این مسافرت تن در دهد از راه ری و گرگان و اسفراین به طرف مرو حركت نمود و در دهی به نام كهناب چهار ماه توقف كرد بختیشوع طبیب معالج او، پیوسته ملازم ركاب بود؛ منجمین هم قبلا به هارون گفته



[ صفحه 22]



بودند كه در خراسان خواهد مرد، لذا از این سفر بیم داشت. ناچار نامه ای به حمزة بن عبدالله كه یكی از شورشیان بود نوشت و او را با وعده های زیاد به اطاعت خویش دعوت كرد اما پاسخی سخت از او شنید. هارون كه چاره ای غیر از جنگ ندید از گرگان به توس رفت و به واسطه ی هراسی كه از جنگ داشت در آنجا مرضش شدت یافت و در شب سوم جمادی الآخر سال 193 ه ق در قریه ی نوغان در سن 49 سالگی درگذشت.

والی خراسان كه در آن زمان حمید بن قحطبه ی طایی بود، هارون را در باغ خود كه در آن قصری عالی بنا كرده بود دفن نمود. مأمون بر فراز قبر پدر قبه ای ساخت كه به قبه ی هارونی معروف شد. اكنون همان قبه بارگاه علی بن موسی الرضا علیه السلام است.


[1] «كنايه» موضوعي كه بر سر زبانها افتد و در همه جا بگويند، سخني كه همه ي مردم بگويند.

[2] پاورقي فرهنگ دهخدا، لفظ خراسان.

[3] اماكن مقدسه، ص 134.

[4] تمام جغرافياي خراسان از فرهنگ دهخدا.